English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (5810 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
firing data U عناصر تیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
data U سوابق عناصر داده ها
director U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
circular U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circulars U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circuit U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
two-dimensional U آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
filter U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filters U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
array U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
clemency U اعتدال عناصر
head U عناصر اولیه ستون
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
transmutation U تبدیل عناصر
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
combatant U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
chart U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charted U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charts U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
clustering U مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
integration U یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
elemental U مربوط به عناصر ابتدائی
ingredient U عناصر
ingredients U عناصر
aided matching U سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
aided matching U سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
basic data U عناصر تیر اولیه
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
cantilever elements U عناصر کنسولی
cartesian structure U ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
chart data U عناصر تیر نقشهای
column head U عناصر سرستون
combat , elements U عناصر رزمی
combat , elements U عناصر درگیر در رزم
combinational U آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
component operation U عناصر عملیاتی
computing gunsight U دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight U وسیله محاسبه عناصر تیر
constituent elements of crime U عناصر متشکله جرم
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
conversion of data U تبدیل عناصر
coriolis force U اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
data element U عناصر اطلاعات
dichogamic U دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamous U دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
direct plotting U تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
display board U تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
electrothermal printer U چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
electrothermal printer U چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
elements of weather U عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
essential elements U عناصر ضروری
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
force augmentation U عناصر تقویتی یکان
gft setting U عناصر خط کش تیر
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
inner transition elements U عناصر واسطه داخلی
intelligence data U عناصر اطلاعات
job elements U عناصر شغلی
known data U عناصر معلوم
known data U عناصر تیرمعلوم
leukon U عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
meteorological data U عناصر هواسنجی
minor elements U عناصر فرعی
minor elements U عناصر جزئی
orbital element U عناصر مداری
periocic table U جدول تناوبی عناصر
pert chart U نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
record firing U عناصر تیر را ثبت کنید
replot data U عناصر دوباره بردن هدفها
Other Matches
trace elements U عناصر کمیاب
target indications U عناصر هدف
representative elements U عناصر نماینده
interrupted U [عناصر معماری منقطع]
transition series U گروه عناصر واسطه
treadway U پل برای عناصر پیاده
chaines U [عناصر بنایی شبیه پایه]
topology U روش اتصال عناصر مختلف شبکه
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
articulation U [ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
centerpiece U [عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
unit matrix U ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com